جوک های آپدیت باحال فک و فامیل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 22 اسفند 1391
بازدید : 814
نویسنده : علیرضا

یه فامیل دیگه داریم زنش میخواست بره مشاور خانواده جلسه‌ای ۶۰تومن بعد این به زنش گفته بود جلسه‌ای ۳۰تومن بده به خودم به خدا باهات خوب میشم !
.
.
مامان بزرگم خیلی مریض بود و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود ؛ خلاصه به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه !
وقتی رفتیم داخل ، معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت : آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلا خوب بشم تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی !
۱۰سال درس خوندشو شست مثل رخت پهن کرد رو بند !
.
.
امروز مامانم یه لامپ بهم داد گفت عوضش کنم ، داشتم عوضش میکردم متوجه نبودم کلیدش روشنه یهو برقم گرفت ، مامانم برگشته میگه چی شد ؟
گفتم برق گرفت ! گفت لامپ که نسوخت ؟؟؟
میدونم سر راهیم … برم پدر و مادر واقعیمو از توی افق پیدا کنم !
.
.
اون موقع که بچه بودم یه بار به مامانم گفتم : مامان دلم میخواد یه حیوون خونگى داشته باشیم !
گفت : تورو داریم بسه !
من و الی آخر من !
.
.
دختر عمم ۸سالشه اومدن خونمون ، این نشسته بود در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد …
من تا ۱۵سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتان درمیاوردم و اطرافیانم تشویقم میکردن !
.
.
امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون صدام رو عوض کردم بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم : ما پسرتون رو دزدیدیم ۱۰۰هزار تومن بیارین به این آدرس وگرنه پسرتون رو میکشیم !
بابام برگشت گفت ۲۰۰هزار تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه !
.
.
پسرخالم معدلش شده ۱۹/۴۲ ، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته …
من همسن این بودم ۱۲ میشدم تا خونه با کیف روپایی میزدم …
.
.
مهمونی بودیم ، آخر شب بود می خواستیم برگردیم خونه ، بابام داشت خمیازه می کشید که مامانم به بابام : تا دهنت بازه روژین رو هم صدا بزن !
بابام : سر شام که بهت گفتم تا آرنجت خمه واسه منم آب بریز یادته ؟ خودت صداش بزن !!!
همچین مامان و بابای انتقام جویی دارم من !

.
.
پسر عموم میگه : رفتم خواستگاری بابای دختره پرسید کجا کار میکنی؟  گفتم شرکت اپل ! باخوشحالی پرسید دقیقا چه کاری اونجا انجام میدی ؟ گفتم اونجا اون سیباشونو گاز میزنم !!!
نمیدونم چرا یارو مارو با لقد (لغد) (لگد) انداخت بیرون ؟؟؟
.
.
به پسر خاله ی ۱۱ساله م گفتم چرا پلی استیشن خریدی ؟
گفت دلم برا بازیا قدیمی تنگ شده بود !!! والا من ۱۱سالگی بازی قدیمیم نونوایی رفتن بود !
.
.
یه داداش ۵ ساله دارم به “پریروز” میگه “پس دیروز” ؛ بهش میگم عزیزم اشتباس باید بگی “پریروز” ، باز توی چشام زل میزنه میگه “پس-دیروز”. میگم چرا میگی “پس-دیروز” ؟ میگه چرا میگن “پس-فردا” ؟ نمیگن “پری-فردا” ؟
من
فردا
پس فردا
روز بعد از پس فردا
.
.
مامانم زنگ زده مغازه میگه داداشت اونجاس هنوز ؟ میگم نه چن دقیقه پیش رفت.
میگه یعنی کلا رفت ؟ گفتم نه هنوز نصفش اینجاست !
.
.
پول کم آوردم از بیرون زنگ زدم میگم مامان یه کم پول بریز به کارتم ؛ میگه شماره کارتت چنده ؟
شماره ۱۶رقمیو خوندم واسش برگشته میگه باشه ، فقط اسمت چی بود ؟؟؟
از صبح دارم دنبال پدر مادر واقعیم میگردم !
.
.
وقتی هنوز یه سالت نشده پدر مادرت هی میگن بگو بابا ، بگو مامان …
الان میگی مامان میگه زهر مارو مامان !
.
.
پسر خالم کلاس سوم ابتداییه رفته مدرسه بعد از زنگ اول پیچونده اومده خونه دیده هیچکی خونه نیست تلفن هم زنگ میخوره ، گوشی رو برداشته دیده آقای رضایی مدیر مدرسه س گفته منزل آقای فلانی ؟ پسر خالم هم برگشته گفته نه آقای رضایی اشتباه گرفتید !
.
.
مامانم اگه حوصلش سر بره یه پرتقال میگیره پوست میکنه و با چاقو هر تیکه از پوستشو به هزار تیکه کوچکتر تبدیل میکنه تا اینکه ما بریم نجاتش بدیم !
.
.
برادرزاده چهار ساله م زنگ زده به مامانم میگه بیا خونه ما ، مامانم هم گفت : نه تو بیا خونه ما ! اونوخت این باقالی برگشته میگه : نه من فعلا یه سری کار دارم سرم شلوغه تو بیکاری پاشو بیا !!!
میگن من تو چهار سالگی فقط بلد بودم بگم : بلیم دَدَ !
.
.
خسته و کوفته برگشتم خونه در یخچال “پر از خالی” خونمونو باز کردم و در کمال تعجب یه پاکت آب پرتقال دیدم ، اولش شک کردم به موجودیتش ولی وقتی تکونش دادم دیدم نه مث اینکه پره ! شگفت زده از این معجزه چپ و راستو نگاه کردم کسی نباشه و همونجوری با چشم بسته ریختم تو حلقم ؛ خدا روز بد نده تا ته معدم سوخت ؛ آخه پدر من قوطی آب پرتقال جای عرق نعناس ؟؟؟
.
.
خیلی سال پیش ، شب خونمون مهمون بود که یهو برق رفت ؛ به پسر خالم گفتم زنگ بزن اداره برق بپرس کی برق میاد !
گفت شمارش چنده ؟
گفتم بیست و چهار هزار و چهار صد ؟
گفت : یا علی این همه شماره رو چه جوری بگیرم ؟!؟!؟!
(البته اینو بگم که ما پسر خاله رو جزو فامیلای دورمون حساب مبکنبم)
.
.
با فامیلمون و پسرش که تازه کنکور داده بود نشسته بودیم داشتیم راجع به نتایج حرف میزدیم که باباش از من پرسید تو کجا دانشگاه میری ؟
گفتم من زیاد درس نخوندم آزاد قبول شدم. برگشت به پسرش گفت : خاک بر سرت یعنی تو از اینم کمتری ؟

 

 

 



مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








سلام این وبلاگ وبلاگیست متفاوت، چون در آن از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشه. موضوع اصلی این وبلاگ sms و آهنگ و اخبارو فیلم و عکسه ولی موضوعات دیگه مثل vpnوساکس هم بعضی مواقع دیده میشه. ایشاالله خوشتون بیاد...فقط نظر یادتون نره در ضمن کپی کردن از مطالب این وبلاگ فقط با ذکر منبع مجازه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همه چیز دونی و آدرس mahdans.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com